* توانمندسازي فرايندي ارزشي است که از مديريت عالي سازمان تا پايين ترين رده امتداد مي يابد.
* توانمندسازي محيطي را به وجود مي آورد تا کارکنان بتوانند با اختيارات بيشتر کار کرده و در فرايند تغيير و بهبود توليد نقش داشته باشند، نيازشان به سرپرست مستقيم کاهش يافته و در تحقق اهداف سازمان مشارکت دارند.
* توانمندسازي تبديل نيروي کار جسمي به نيروي فکري است.
* دو پژوهشگر به نامهاي مارري و تورلاکسون (1996) مي گويند: «توانمندسازي يعني، قبل از آن که به کارکنان بگوييد چه کار کنند، مي توانند به خوبي وظايف شان را درک کنند».
* توانمندسازي فرايندي است که موجب رشد کارکنان مي شود. کارکنان توانمند قادرند راه حل هاي مناسب براي حل مشکلات پيدا کنند.
* توانمندسازي از طريق چالشهاي داخلي و خارجي سازمان به دست مي آيد. چالشهاي خارجي شامل: افزايش شتاب تغييرات، محيط رقابتي، انتظارات جديد مشتريان و شرايط جديد بازار کار است. چالشهاي داخلي بيشتر تاکيد بر حفظ و نگهداري نيروي انساني موجود، افزايش سطح انگيزش، رشد و شکوفايي استعداد و مهارت هاي کارکنان دارد.
* توانمندسازي با اعمال فشار مديران و دستورالعمل ها تحقق نمي يابد. بلکه فرايندي است که لازمهاش پذيرش فرهنگ توانمندسازي و مشارکت کارکنان است.
22
* توانمندسازي فرايندي است که در آن شرايط براي توانمندي فراهم است. اطلاعات از جنبه هاي مختلف تجزيه وتحليل، اهداف روشن، تصميم گيري ها داراي مرزبندي و فعاليت کارکنان از کارايي بالا برخوردار است. ملاک صلاحيت و شايستگي کارکنان براي ارتقا، بستگي به ميزان مهارت و دانش و توانايي دارد. در توانمندسازي سبک رهبري مرشد سالاري بوده و با حمايت از کارکنان آنان را پذيرش ريسک تشويق مي کنند.
* توانمندسازي يعني، واگذاري اختيارات رسمي، تفويض قدرت به کارکنان تا بتوانند در تحقق اهداف سازمان سهيم باشند.
* توانمندسازي، قدرت اتخاذ تصميم گيري در چارچوب مرزهاي مشخص است. در توانمندسازي مدير، بخش از اختيارات يا قدرت تصميم گيري را به کارکنان واگذار مي کند.(آقايار،1382) بنابراين، توانمندسازي فرايندي است که در آن:
* فرهنگ توانمندسازي در آن رشد مي کند.
* تبادل اطلاعات و ديدگاه ها به آساني صورت مي گيرد.
* اهداف مشخص و تعريف شده است.
* مرزهاي تصميم گيري روشن است.
* تقسيم کار صورت مي گيرد.
* شايستگي ها در قالب کسب تجربه و آموزش ها شکوفا مي شود.
* منابع کافي انجام کار(پول، مواد، تجهيزات، نيروي انساني) در اختيار کارکنان قرار مي گيرد.
* پشتيباني لازم توسط مديران عالي سازمان از فرهنگ توانمندسازي صورت مي گيرد.
* کارکنان تشويق و ترغيب به پذيرش ريسک و مخاطره مي شوند.
* توانمندسازي به سادگي و به سرعت تحقق نمي يابد، بلکه فرايندي نسبتاً طولاني است.
2-2- ضرورت توانمندسازی کارکنان در سازمانها :
سازمانهای امروز تحت تأثیر عواملی از قبیل افزایش رقابتهای جهانی، دگرگونی های ناگهانی، نیاز به دنیا به کیفیت و خدمات پس از فروش و وجود منابع محدود و….زیر فشارهای زیادی قرار دارند پس از سالهای زیادی تجربه به این نتیجه رسیده است که اگر سازمانی بخواهد و در عرصه رقابت پیشتاز باشد باید از نیروی انسانی متخصص، خلاق و با انگیزه بالا برخوردار باشد و منابع انسانی ثروت واقعی یک سازمان را تشکیل می دهند. بین سرمایه انسانی و بهره وری در سازمانها رابطه ای مستقیم وجود دارد و استفاده از توانایی های بالا منابع انسانی برای هر سازمانی مزیتی بزرگ به شمار می رود. در بهره وری فردی سازمان از مجموعه استعدادها و توانایی های بالای فرد به منظور پیشرفت سازمان استفاده می کنند و با بالفعل در آمدن نیروهای بالقوه و استعدادهای شگرف در جهت سازندگی موجب پیشرفت فرد و همسری با سازمان خواهد شد. توانمندسازی تکمیل نوین و مؤثر در جهت ارتقای بهره وری سازمان به وسیله بهره گیری از توان کارکنان است. کارکنان واسطه دانش، تجربه و انگیزه خود صاحب قدرت نهفته هستند و در واقع توانمندسازی آزاد کردن این قدرت است. برنامه های توانمندسازی این امکان را به سازمان می دهد که به شیوه ای خلاق و نوآوری عمل کرده و برنامه های کسب و کارش را به گونه ای عرضه کند که موقعیت خود را همواره در بهترین حالت حفظ کند. برجسته ترین مزیت بکار گیری اینگونه برنامه این است که موجبات تفاهم و تعهد هر چه بیشتر کارکنان و سازمان را مطرح می آورد. در اینجا برخی از مزایای برنامه توانمندسازی مطرح میشود:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
23
*تمرکز بر مشتری بعنوان محور اصلی تصمیمات مهم سازمانی
*اتخاذ تصمیمات مهم سازمانی به صورت مشارکتی
*مشارکت و سهیم کردن کارکنان در مسئولیت ها، مهارتها و اختیارات سازمان
*کنترل و ارزیابی عملکرد فردی و سازمانی توسط گروه های ارزیابی
* ایجاد چابکی در سازمان و انطباق سریع با تغییرات و دگرگونی های محیطی
*غالب شدن مهارت کلیدی کار کردن در جمع و با جمع به عنوان گور اصلی تفکرات سازمانی
*تغییر مغهوم قدرت از فرمان دادن به توانایی نفوذ بر دیگران
*تغییر مسئولیت مدیران از کنترل حرف به آزادسازی توانایی های نهفته کارکنان
*کاهش بروز استرس حوادث، سوانح در محیط کار
*تحقق ساده تر اهداف سازمان
*بهبود شرایط ایمنی در کار
*بهبود و افزایش احساس تعهد و تعلق در کارکنان به سازمان
*افزایش رضایت شغلی
24
(محمدی، 1390)
پیتز(2005) به طور کلی مزایای به کارگیری توانمندسازی را در دو طبقه تقسیم بندی کرد:
الف: مزایای سازمانی:
سازمانها تنها زمانی می توانند بهبودهای زیادی در زمینه های عملکرد اقتصادی داشته که کارکنان توانمندی داشته باشند. مزایای سازمانی توانمندی از طریق حقایق عینی قابل ارزیابی است.
ب: مزایای فردی:
کارکنان توانمند، تضاد و ابهام در نقش کمتری را نشان می کنند و همچنین در محیط خود کنترل بیشتری را بر محیط تجربه می نمایند. به عقیده آنها چنین امری باعث کاهش محدودیت های عاطفی میشود. اندازه گیری مزایای فردی آن بسیار ذهنی و پیچیده هستند. مقیاس هایی چون نرخ جابهجایی و غیبت به صورت غیر مستقیم در راستای چنین هدفی به کار می روند.
باون و لاور(1995) مزایای توانمندسازی کارکنان در سازمان های خدماتی را به شرح زیر توصیف کردند:
-
- کارکنان توانمند به نیازهای مشتریان(ارباب رجوع) در حین ارائه خدمات پاسخ های سریع و به موقع می دهند.
-
- افراد توانا به مشتریان ناراضی در حین عودت خدمات پاسخ هایی سریع و به موقع می دهند.
-
- کارکنان توانمند احساس بهتری نسبت به خود و شغلشان دارند.
-
- کارکنان توانا با مشتریان به گرمی و با آغوش باز ارتباط برقرار می کنند.
-
- کارکنان توانمند می توانند منبع بزرگی از اندیشه های خدماتی باشند.
2-3- هدف از توانمندسازی چیست؟