دستیابی سریع تر و آسان تر از سایرین به منابع اولیه و تامین کنندگان
در صورت موفقیت معیار سنجش محصول تولید کنندگان بعدی قرار می گیرد
قواعد تولید و توزیع و کیفیت و قیمت را تعیین می کند.
ب) استراتژی پیرو: پیرو بودن به معنای این است که محصول اختراع شما نمی باشد ولی به دلیل تقاضای زیاد بازار و یا عرضه اندک تولید کنندگان، حضور شرکت پیرو دارای توجیه می گردد. در بعضی موارد هم شرکت پیرو با بهبود بخشیدن محصول (از نظر تکنولوژیکی، کیفیت و یا قیمت) می تواند حضوری موثر و موفق در بازار داشته باشد. باتوجه به اینکه شرکتهای دیگری قبل از پیرو در بازار حضور داشته اند که احتمالاً شرکت پیش گام هم جزو آنهاست باید بتواند برای مشتری ارزشی افزوده ایجاد نموده تا او را به سمت محصولات خود جلب نماید. البته این کار ساده ای نیست چون در این حالت معیار سنجش محصول پیرو، محصولات پیش گام است پس بهبود بخشی ها باید با اصل محصول در تضاد نباشد مثلاً کاهش قیمت تمام شده، بسته بندی جذاب تر، افزایش کیفیت محصول بدون تغییر قیمت آن و …. می تواند از تاکتیک های موفق این استراتژی باشد.ویژگی های اتخاذ این استراتژی را می توان به صورت زیر بیان کرد
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
بهره برداری و اصلاح اشتباه دیگران در طراحی محصول و موقعیت بازار
کاهش هزینه در شناسایی منابع اولیه و تامین کنندگان (البته قدرت چانه زنی با منابع اولیه کاهش می یابد)
کاهش هزینه در شناسایی بازارهای هدف
امکان بهره برداری از جدیدترین تکنولوژی
لزوم پیروی از استانداردهای تعیین شده از سوی پیش گام
استراتژی های مرحله رشد
با معرفی محصول در بازار و جا افتادن آن در بین مشتریان، محصول وارد مرحله رشد عمر خود میشود. در این مرحله هر یک از تولید کنندگان محصول، بازارهایی را در دست گرفته اند و مشتریانی را به خود وفادار می کنند و در ضمن آن، به سوی بازارهای جدید حرکت می کنند. در این مرحله ۲ دسته استراتژی می توان در نظر گرفت: استراتژی هایی به منظور حفظ سهم خود در بازار و استراتژی هایی به منظور افزایش سهم بازار. شرکت های موفق باید با تلفیق استراتژی های هم خوان با توان بالقوه خود، از هر دو دسته استراتژی بهره گیرند و سود نهایی خود را افزایش دهند.
به منظور حفظ سهم بازار
استراتژی دفاع از موقعیت با ورود شرکتهای جدید دیگر به عرصه تولید در این صنعت، مشتری ها می توانند از بین تولید کنندگان انتخاب انجام دهند. در این استراتژی، شرکتها ضمن افزایش رضایت و وفاداری مشتریان نسبت به خود با ارائه خدمات، افزایش کیفیت، ارائه تخفیفها و … خرید مجدد ایشان را جویا می شوند. یعنی در حفظ مشتریان و وفاداریشان برای خریدهای مجدد سعی می کنند و به این وسیله موقعیت فعلی خود را حفظ می نمایند.
استراتژی تهاجمی: با ورود شرکت های دیگر در صنعت، بعضی از شرکتهای توانمند می توانند جهت حفظ سهم بازار خود از تاکتیک های تهاجمی زیر استفاده کنند:
الف: کاهش موقتی قیمت تا رقیب توان مقابله نداشته باشد و از صنعت خارج شود
ب: تهدید افزایش تولید اعلام رسمی می کند که خط تولید جدید راه انداخته است که قیمت را تحت تاثیر قرار خواهد داد تا رقیب جرأت ورود به صنعت را نداشته باشد. اصطلاحاً به این تاکتیک، تاکتیک بلوف هم می گویند.
ج: توسعه محصولات برای انواع بازارها یعنی برای بازارهای ارزان همان محصول را به شیوه های ارزان مثلاً با تغیر بسته بندی و برای بازارهای گران همان محصول را به صورت لوکس عرضه می کند تا رقیب فضایی خالی جهت حضور پیدا نکند.
این تاکتیک ها باعث می شود که رقیب های تازه وارد نتوانند در بازار حضوری فعال داشته باشند و این امر منجر به حفظ سهم بازار شرکت مهاجم می گردد.
استراتژی تمرکز: در صورت ورود تازه واردها به صنعت و از طرفی عدم توان شرکت برای اتخاذ استراتژی های تهاجمی و دفاع از موفقیت، شرکت می تواند به جای حضور در تمام قسمتهای بازار به بخشی خاص (مثلاً خریداران لوکس آن محصول) به صورت ویژه بپردازد و ضمن جذب تمام مشتریان آن بازار سهم بازار خود را حفظ کند. این استراتژی هم زمان با رها کردن سایر قسمتهای بازار بر تمرکز ویژه امکانات و منابع بر تولید خاص محصول برای بازار خاص تکیه دارد که منجر به جذب تمام مشتریان آن بازار خاص می گردد. البته اگر این استراتژی با ظرافت های خاص خود انتخاب نشود و یا در بازار خاصی وارد شود که رقیبان قدری وجود دارند و یا توان تولیدی شرکت پاسخگوی نیاز آن بازار خاص نباشد یقیناً منجر به شکست خواهد شد.
به منظور افزایش سهم بازار
استراتژی حمله مستقیم: برای کسب بازار فروش بیشتر می توان به صورت مستقیم به رقبا حمله کرد و بازار را تصاحب نمود بدین صورت که بر محصول مصرفی مشتریان، ارزشی افزود تا برای ایشان مطلوبیت بیشتری از خریدن محصول تولیدی شرکت های رقیب ایجاد شود مثل ارائه کوپنهای تحفیف، خدمات پس از فروش و… اتخاذ این استراتژی نیازمند صرف منابع مالی زیاد و در اختیار داشتن شیوه های تبلیغی گیرا و موثر است. لذا در صورت ضعف در هر یک از این سه فرایند، حمله محکوم به شکست خواهد بود
استراتژی محاصره: در این استراتژی بجای حمله مستقیم به بازارهایی که قبا در آن حضور فعال دارند به سراغ بازارهایی میرود که رقبا، حضوری کمرنگ تر و یا همراه با ضعف در آن بازارها دارند که در حقیقت با ورود به اطراف بازارهای رقیب، ایشان را در محاصره خود قرار می دهد. با این تکنیک می توان با تمرکز بر این گونه بازارها سهم بازار رقبا را در آن بخشها از آن خود کرد و بدین وسیله سهم بازار خود را افزایش داد.
استراتژی توسعه بازار: در این استراتژی به دنبال بازارهای بکر و دست نخورده که عموماً در اطراف ما وجود دارد ولی غالباً به دلیل شیوه نگرش کانالیزه شده ما نسبت به بازار دیده نمی شوند، می گردد. کشف بازارهای تازه و نفوذ در آنها الگویی موثر برای این استراتژی می باشد. آنچه مسلم است این است که برگزیدن این استراتژی نیازمند تیم تحقیقاتی بازار و یا حداقل تیم بازاریابی بسیار قوی است که فرصتهای بازار را کشف نماید.
استراتژی زنجیره عرضه: عرضه کننده می تواند با ایجاد زنجیره عرضه مثل تاسیس فوشگاههای زنجیره ای، اولاً در هزینه های توزیع خود صرفه جویی نماید و ثانیاً با در دسترس قرار دادن محصولات در نقاط مختلف برای مشتری یک نوع ارزش افزوده نسبت به سایر رقبا ایجاد کند که این امر می تواند باعث افزایش مشتریان و در نتیجه افزایش سهم بازار محصول شود. البته باید در انتخاب این استراتژی بر تیم توزیع قابل اعتمادی تکیه نمود زیرا عجز و ناتوانی های احتمالی توزیع کننده اثر ذهنی مستقیم بر محصول تولیدی شرکت می گذارد به عبارتی تصویر ذهنی مشتریان را از محصول مخدوش می گرداند.
استراتژی های مرحله بلوغ
در دوره های عمر محصول، مرحله بلوغ مرحله ای است که در آن رشد فروش و رشد سهم بازار مقداری ثابت است و از طرفی اوج فروش محصول است که در آن رقبای جا افتاده و شناخته شده در حال فروش محصول هستند. در این مرحله معمولاً از تمام ظرفیتهای تولیدا استفاده می شود و قیمتها حالت رقابتی پیدا کرده اند. دو دسته استراتژی می توان در این مرحله اتخاذ نمود، رهیافتهایی به منظور حفظ مزیت رقابتی و بقای شرکت و رهیافتهایی به منظور حداکثر کردن حجم فروش، که هردوی این دسته استراتژی ها باید در برنامه استراتژیک سازمانها قرار گیرد و انتخاب یکی به معنای بی نیازی از دیگری نمی باشد.
الف) حفظ مزیت رقابتی :
استراتژی تمایز: در این استراتژی سعی می شود دلیلی معقول برای مشتری ایجاد کرد که از شرکت دارای تمایز خرید کند یعنی برای کالاها ارزشی افزوده نسبت به رقبا ایجاد شود تا محصول آن شرکت در مقایسه با محصول رقبا دارای وجه برتری و تمایز باشد. راهکارهایی مثل دوره گارانتی، خدمات پس از فروش و … می تواند این اهداف را تامین کند.
استراتژی رهبری هزینه: باتوجه به اینکه در این مرحله معمولاً از تمام ظرفیت تولیدی بهره برده می شود، هزینه ها به حداقل ممکن می رشد. شرکتها با کاهش هزینه های عملیاتی و غیر عملیاتی خود در کاهش قیمت کالا می کوشند. در اتخاذ این استراتژی شرکتی موفق تر است که پایین ترین قیمت را همگام با بالاترین ارزش برای مشتری، ایجاد کند. این معنای حقیقی رهبری هزینه است.
استراتژی رضایت و وفاداری مشتری سابق: در این رهیافت سازمانها می کوشند تا با راضی نگه داشتن مشتریان قبلی خود، ایشان را نسبت به خود وفادار نگه دارند. در بسیاری موارد تنها با تماس های تلفنی و بررسی عملکرد محصول می توان به این هدف دست یافت. در حقیقت این استراتژی بیشتر بر ارتباطات شفاهی با مشتری و گرفتن بازخور از رضایت ایشان تکیه دارد.
ب) افزایش حجم فروش:
تحقیق و توسعه محصول: در این رهیافت باید کاربردهای جدیدی برای محصول پیدا نمود و نیاز به مصرف در مشتری را تقویت کرد. در بعضی موارد با افزودن یا کاستن قیمتی از محصول به یک محصول متکامل تر می توان دست یافت که این مهم را تامین می کند.
استراتژی توسعه محصول: برای این که مشتریان بیشتر محصول را خرید کنند و در نتیجه فروش ما را افزایش دهند می توان با رهیافت توسعه محصول، میزان استفاده مشتریان را با روندی صعودی دچار تغییر نمود در حقیقت با بهره گرفتن از تاکتیکهایی چون: کشف کاربردهای جدید از محصول که نیازهای جدیدی را ارضا کند، کاهش دادن حاشیه سود و فروش اضافی محصول، در دسترس قرار دادن و عرضه دایمی آن، بسته بندی و تبلیغات مناسب و … می توان باعث ایجاد انگیزه خرید مضاعف را ایجاد نمود.
استرتژی نفوذ : باید به مشتریانی که تاکنون اقدام به خرید نکرده اند و استفاده از این محصول را به عنوان یک نیاز قلمداد نکرده اند، باور وجود نیاز و برطرف ساختن آن نیاز با بهره گرفتن از محصول را قبولاند. ایجاد این باور، بر تمرکز بر مشتریان جدید و نفوذ در ذهنیت قبلشان و تغییر آرام آرام آن، میسر است که خود موضوعی آمیخته با علم روان شناسی و درسهایی از شیوه های جلب مشتری از علم بازرگانی است.
استراتژی رسوخ در بازارهای جهانی: حتی در مرحله بلوغ، بازارهای توسعه نیافته ای در کشورهای دیگر وجود دارد که فروش محصولات را به راحتی می پذیرند در نتیجه با ورود به آن بازارها می توان حجم فروش خود را افزایش داد.
استراتژی اعطای اجازه تولید (Franchize) : در این استراتژی تولید کننده اصلی و مبدع، اجازه می دهد دیگر تولید کنندگان همان کالای او را تولید کنند و البته با شرط رعایت استاندارد ها و معیارهای او و پرداخت درصدی از سود آن، شاید بهترین مثال این استراتژی رستورانهای مک دونالد باشد. با اتخاذ این استراتژی ضمن جوابگویی به نیاز جمع بیشتری از مشتریان، از امکانات و تجهیزات سایر تولید کنندگان برای در دست گرفتن بازار و سود بیشتر استفاده می شود، در حقیقت تولید کننده اصلی بدون هیچ سرمایه گذاری اولیه ای، اقدام به کسب در آمدهای ثانویه از اعطای استانداردهای تولید و نظارت بر آن دریافت می دارد.
استراتژیهای مرحله ثبات و افول:
این مرحله آخرین مرحله عمر محصول قبل از مرگ است که اگر استراتژی مناسبی تدوین نگردد منجر به مرگ تولید کننده (سازمان) هم خواهد شد. از ویژگی های مهم این مرحله وجود ظرفیت مازاد تولید، کاهش سود ناشی از فروش و ورود محصولات جایگزین به بازار است. در این مرحله می توان با اتخاذ استراتژی هایی مرگ محصول را به تعویق انداخت و یا با خروج از آن سازمان را از ورشکسته شدن نجات داد و یا با چرخش از آن موقعیت به موقعیتی دیگر صعود نمود. استراتژی های این مرحله را می توان در قالب ۵ رهیافت زیر بیان داشت:
استراتژی سود نهایی برداشت: اقداماتی در راستای افزایش حجم فروش و کسب حداکثر سود ممکن و کاهش موثر هزینه ها و حداکثر کردن جریان نقدینگی کوتاه مدت. این استراتژی به مثابه دوشیدن گاو شیرده قبل از بریدن سر آن است، یعنی آخرین سودهایی که می توان از آن کسب کرد، برداشت شود.
استراتژی خروج از صنعت: در صورت کاهش غیر قابل توجیه میزان فروش و پس از اجرای استراتژی برداشت می توان از آن صنعت خارج شد پیش از آنکه ضررهای برگشت کالا و انبارداری و خرید مواد اولیه اضافی باعش ورشکستگی سازمان شود. یکی از راهکارهای مناسب برای خروج صنعت واگذاری امتیاز تولید (License) می باشد که در صورت خوش نام بودن تولید کننده این رهیافت می تواند برای خروج از آن صنعت مناسب ارزیابی گردد. البته برای خروج از صنعت دو مانع اساسی وجود دارد: اول بالا بودن میزان دارایی های ثابت که فروش آن به غیر، مشکل یا زمانبر باشد که این باعث از دست دادن فرصت خروج می گردد و دوم وابستگی قسمتهای مختلف سازمان به آن صنعت، که در صورت خروج از آن صنعت کل سازمان منحل میگردد، و این به معنای عقیم ماندن سازمان است.
استراتژی حفظ: این رهیافت تنها برای بازارهای مبهم و شرایط خاص که وضعیت بازار واضح نیست و نمی توان تصمیم دیگری اتخاذ کرد بکار می رود. این استراتژی با کاهش حاشیه سود و یا بدون سود قرار دادن قیمت محصول، جهت حفظ نسبی سهم بازار و فروش همراه است یعنی تنها با پوشش هزینه ها اقدام به عرضه محصول می نماید.
استراتژی باقی ماند: در صورت خروج رقبا از آن صنعت و باقی ماندن یک شرکت به عنوان تولید کننده انحصاری، می توان این رهیافت را توسط آن شرکت اتخاذ نمود، تا تقاضای اندک باقی مانده بازار را با حاشیه سود پایین تأمین کند و همچنان از آن سهم بازار بهره مند گردد.
استراتژی ادغام: در این استراتژی، تولید کنندگان باقی مانده در صنعت، به عنوان شرکای تجاری در کنار هم با پوشش دادن ضعفهای یکدیگر و در نتیجه کاهش هزینه های تولید اقدام به ارائه محصول به صورت مشترک میکنند تا هر یک از بازار باقی مانده سهمی مساوی یا متناسب با امکاناتشان دریافت دارند. در حقیقت نوعی تشریک مساعی در جهت استفاده تام از شرایط بازار و احیاناً نیاز به ایجاد ثبات در قیمت کالاست که منجر به اتخاذ استراتژی ادغام می گردد.
استراتژی چرخش بازار: در صورت وجود بازارهای توسعه نیافته می توان این رهیافت را برگزید و با تمرکز بر آنها سهم آن بازارها را از آن خود کرد و دوره ثبات و افول را به تأخیر انداخت.
استراتژی چرخش محصول: شاید بهترین استراتژی این مرحله همین رهیافت چرخش محصول باشد. بدین معنا که با رسیدن چرخه عمر محصول به انتهای مرحله بلوغ، شرکت اقدام به معرفی محصولی جدید جهت جایگزین کردن یا ارائه آن به بازار می کند. البته واضح است که از الزامات غیر قابل گریز این استراتژی بکارگیری تحقیق و توسعه و تحقیقات بازار و پویایی آنها در تمام مدت عمر محصولات است، بدین معنی که با تولید یک محصول و ورود به مرحله رشد کار ایشان جهت طراحی و ارائه محصول جایگزین یا متکامل با محصول دیگری متناسب با نیاز بازار آغاز می گردد. تا بتوان در مرحله ثبات با معرفی محصول جدید و استفاده از خوش نامی محصول پیر شده، موقعیتی جدید در بازار کسب کرد. به عبارت دیگر با ورود به مرحله ثبات یک محصول می توان به مرحله رشد یک محصول جدید چرخش نمود و حیات سازمان را با این اقدامات پی در پی تمدید نمود. سازمانهای کارآفرین و نوآور در مرحله بلوغ محصولات خود، محصولات جدید خود را عرضه میکنند و هیچگاه اجازه نمی دهند موقعیت سازمان با ورود به مرحله ثبات به خطر بیافتد.
تعیین دوره عمر محصول: تعیین زمان حادث شدن هر مرحله از عمر یک محصول به شرایط بازار، نوع محصول، صنعت مربوطه، فرهنگ حاکم بر جامعه و … بستگی دارد و ارائه الگوی زمان بندی شده ثابت امری غیر ممکن است. آنچه حائز اهمیت است این تشخیص به موقع وضعیت محصول (سن محصول) و اتخاذ استراتژی موثر در زمان لازم می باشد که حیات یا مرگ سازمان را رقم می زند. از این روست که حضور متخصصان بازرگانی در بدنه تصمیم گیری شرکتها و سازمانها امری گریز ناپذیر است تا آنجا که بسیاری از هیأتهای مدیره ترجیح می دهند هدایت شرکتها در دست مدیران عالی بازرگانی باشد تا ضمن رهبری سازمان به سوی اهداف از پیش تعیین شده، در اتخاذ استراتژی های بازاریابی و تعیین اولویتهای بازرگانی که رگ حیاتی شرکتهاست، اهتمامی تام داشته باشند. [۳۷]
محاسن ارتباطات یکپارچه بازاریابی
اگرچه ارتباطات یکپارچه بازاریابی به تلاش فراوان نیاز دارد اما فواید زیادی نیز دارد. مزیت رقابتی، افزایش فروش و سود، صرفه جویی در هزینه ها، وقت و فشار کاری. ارتباطات یکپارچه بازاریابی، ارتباطات را اطراف مشتریان متمرکز می کند و به آنها کمک می کند از مراحل مختلف فرایند خرید عبور کنند. همزمان شرکت تصویرش را مستحکم می کند و موجب گسترش گفتگو و تقویت ارتباط با مشتریان می شود.
این نوع ” بازاریابی ارتباط” وفاداری مشتریان را افزایش داده و آنها را در مقابل حمله رقبا مصون نگه می دارد. توانایی حفظ همیشگی مشتری مزیت رقابتی نیرومندی است.
همچنین ارتباطات یکپارچه بازاریابی با تقویت تاثیرگذاری موجب افزایش سود شرکت می شود. در دنیای شلوغ و پرهیاهوی کنونی ما، یک پیام شفاف، منسجم و یکپارچه شانس بیشتری برای عبور از میان صدها پیام تبلیغاتی که روزانه مشتریان را بمباران می کنند دارد.
این روش با انتقال پیام های متعدد و هماهنگ از طریق ابزارهای متعدد ارتباطات، ایجاد آگاهی، تحریک و نهایتاً خرید مشتریان موجب افزایش فروش می شود.